روزه در اسارت!
در آسایشگاه ۴۴ نفری، فقط سیزده نفرشان توان روزه گرفتن داشتند. بقیه بیمار شکنجههای بعثیها بودند.
🔸سحر و افطار خبری از غذا نبود. ابوالقاسم رو به بچهها کرد و گفت: این از خدا بیخبرها که به ما سحر و افطار نمیدن، باید کاسهای روی ناهار بذاریم تا سحری همان را بخوریم.
🔹یکی از بچهها سرش را از زیر پتو بالا آورد و با ناله گفت: با غذای یخ مگه میشه روزه گرفت؟
🔸ابوالقاسم با لبخند نگاهش کرد و گفت: هر نفر پنج دقیقه وقت داره غذاشو روی همین چراغ نفتی وسط آسایشگاه گرم کنه.
🔹بعد نگاهی به جمع کرد و گفت: حالا که زمستونه و روزها کوتاهه، بدونید که بعضی از همین بچههای بین شما، تو گرمای تابستون روزههای مستحبی میگیرن.
🔸یکی از بچهها خندید و گفت: حاجی، روزی ۱۷ ساعت روزه میگرفتن، تازه پابرهنه هم فوتبال بازی میکردن! صدای خندهی جمع، برای لحظهای دیوارهای سرد آسایشگاه را گرم کرد
#ماه_مهمانی_خدا
#ماه_رمضان