
شبهای بیداری!
خانهاش حال و هوای دیگری پیدا میکرد. شبها وقتی شهر در سکوت فرو میرفت، او بیدار میماند. اول درس تفسیر میگفت، بعد کتابی بر میداشت و مطالعه میکرد. اما بیشترِ وقتش را به دعا، نماز و قرائت قرآن میگذراند.
🔸سحر که نزدیک میشد، خانواده را دور خود جمع میکرد تا با هم دعای سحر بخوانند.
🔹اما مهربانیاش فقط به خانهاش محدود نمیشد. قبل از رمضان، به خانهٔ همسایهها میرفت و میگفت: اگر خواب ماندید، اجازه میدهید بیدارتان کنم؟ و بسیاری از سحرها، صدای آرامشبخش او، همسایهای را از خواب بیدار میکرد و او را مهمان لحظات ناب دعا میساخت.
🔸روزی در درسش گفت: تا جایی که یادم میآید، هیچ شبی از رمضان را خواب نبودهام. شاگردانش متحیر نگاهش کردند. انگار در چشمانش نوری موج میزد، نوری که از سالها بیداری، نیایش و عشق به خدا سرچشمه میگرفت.
🔹رمضان برای علامه طباطبایی فقط یک ماه نبود، بلکه فرصتی برای بیداری دلها بود.
📚روزنامه جمهوری اسلامی، 23 آبان 1370، ویژه نامه.
#حکایت
#علامه_طباطبایی