رمز شیدایی مرتضی!!
رمز شیدایی مرتضی
سکوت سنگینی بر کلاس حاکم شده بود. شاگردان غرق در اندیشههای استاد، منتظر بودند تا او جملهای تازه بگوید. اما علامه طباطبایی، سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت. تنها لبهایش آرام تکان میخوردند. کسی نمیدانست چه ذکر میگوید.
🔸مرتضی نگاهش را از میان شاگردان به استاد دوخت. به یاد شب گذشته افتاد؛ وقتی بیخوابی به چشمانش هجوم آورده بود و از حجره بیرون زده بود. در تاریکی صحن مدرسه، سایهای را دید که آرام، اما استوار، به رکوع و سجود میرفت. قلبش لرزید. حتی اینجا هم استاد نافله میخواند، همه ماه رمضان را شب تا صبح.
🔹صبح، در مسیر مسجد، باز هم او را دید. قدمهایش را تندتر برداشت تا نزدیک استاد شود. اما استاد بیتوجه به مرتضی در راه، نماز میخواند.
🔸آن روز در کلاس وقتی استاد دوباره میان درس سکوت کرد و ذکرهای خاموشش را بر لب آورد، مرتضی دیگر فقط یک شاگرد نبود. او راهی تازه یافته بود.
📚 مجله طوبی، مهر1386، شماره22
#علامه_طباطبایی
#آیت_الله_مرتضی_مطهری
#حکایت