عابدترین
عابدترین!
سر بر سجده گذاشته بود و با سوز دل میگفت: پروردگارا! محبوبترین بندهات کیست؟ کسی که تو را از همه بیشتر عبادت میکند؟
🔸ندا آمد: به روستایی که کنار دریاست برو. در آنجا او را خواهی یافت.
🔹موسی بن عمران با شوق و کنجکاوی به راه افتاد. به آنجا رسید، چیزی دید که باورش سخت بود.
🔸مردی رنجور، بیمار، ناتوان، اما با لبانی که بیوقفه خدا را تسبیح میگفت.
🔹موسی با تعجب به جبرئیل گفت: این همان بنده محبوب است؟ من پيش خود فكر میكردم، او روزها را روزه میگیرد و شبها را تا صبح عبادت میکند.
🔸جبرئیل گفت: صبر کن و ببین…
🔹ناگهان، با اشارهی جبرئیل، چشمان مرد کور شد. اما او به جای شکایت، لبخند زد و گفت: خدایا! مرا به دو چشم تا آنجا كه خواست و رضاى تو بود، بهره مند ساختى و اكنون طبق خواست خودت، آن را از من گرفتى.
🔸موسی با حیرت گفت: من دعایم مستجاب میشود. اگر بخواهی، بینایی و سلامتیات را بازمیگردانم.
🔹مرد به آرامی پاسخ داد: آنچه خدا بخواهد برای من بهتر است. من راضی به رضای اویم.
🔸موسی چشمانش را بست و در دل گفت: این است، عابدترین انسان روی زمین!
📚مهر تابان، ص160، علامه سيد حسين طهرانى
#جبرئیل
#موسی_بن_عمران
#عابدترین
#حکایت