مزد روزه داری
مزد روزه داری!
خورشید کمکم رو به غروب میرفت. باد آرامی میوزید و عطر نان پختهشده در خانههای روستا را با خود میآورد.
🔸حواریون، خسته اما امیدوار، گرد حضرت عیسی نشسته بودند و او رو به جمع کرد و گفت: هر کسی سى روز روزه بگيرد و بعد از آن خواسته خود را از خدا بخواهد، خداوند خواستهاش را برآورده میکند.
🔹یک ماهی گذشت همه دور حضرت عیسی علیه السلام جمع شدند، یکی از میان جمع گفت: ما وقتى براى كسى كارگرى میكنيم هنگامى كه كار به پايان رسيد، صاحب كار به ما غذا مى دهد، اكنون ما سى روز روزه گرفتهايم، از خدا بخواه كه سفره طعام آسمانى بر ما نازل كند.
🔸عیسی علیهالسلام لحظهای سکوت کرد و با لحنی آرام گفت: ایمان داشته باشید و تقوا پیشه کنید، بعد دست به دعا برداشت. لحظهای بعد، آسمان غرید، نوری درخشید، و ناگهان از میان ابرها، فرشتگانی با سفرهای آسمانی فرود آمدند و هفت گرده نان و هفت ماهی نمایان شد.
🔹اما این نانی نبود که در تنورهای زمینی پخته شده باشد، و این ماهی، از آبهای دنیا صید نشده بود.
🔸حواریون با چشمانی لبریز از حیرت و قلبهایی سرشار از ایمان، به معجزهای که برایشان نازل شده بود، نگریستند.
📚مجمع البيان، ج 3، ص 267 و آيات آخر سوره مائده
#حضرت_عیسی_علیه_السلام
#حواریون
#حکایت
