چراغی در شب
مدینه، شبانگاهی آرام را سپری میکرد. ستارگان در آسمان میدرخشیدند و کوچههای باریک شهر در سکوتی دلنشین فرو رفته بودند. مالک بن انس، دانشمند جوان، با گامهایی آرام به سوی خانهای میرفت که هر بار از آن عطر ایمان و معرفت به مشامش میرسید.
🔸وقتی به در خانه رسید، لحظهای مکث کرد. بارها و بارها شاهد بود که صاحب این خانه، امام صادق علیهالسلام شب را به عبادت و روز را به روزهداری و قرائت قرآن میگذراند. آهسته در زد. صدای نرم و ملکوتی قرائت قرآن از درون خانه به گوش میرسید. لحظاتی بعد، در باز شد و چهره نورانی امام نمایان شد.
🔹مالک با احترام سلام کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا، شما را ندیدهام مگر در یکی از این سه حالت: یا در حال نمازید، یا روزهاید، یا قرآن میخوانید. آیا هیچ زمانی برای استراحت نمیگذارید؟
🔸امام لبخندی زد و گفت: ای مالک، آرامش من در همین لحظات است. آن که خدا را یاد کند، هیچگاه خسته نمیشود. نور او در دلش روشنی میبخشد و جانش را آرام میکند.
📚روائع من حياة الائمة، ج1، ص164
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله
#امام_صادق_علیه_السلام
#مالک_بن_انس
#حکایت
#مدینه